Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-05-04@22:14:19 GMT

روایتِ زوالِ رویای امریکایی

تاریخ انتشار: ۲۴ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۹۷۹۷۰۷

روایتِ زوالِ رویای امریکایی

اگرچه «در کمال خونسردی» اولین کتاب ترومن کاپوتی نبود و پیش‌تر آثار تحسین شده‌ای همچون «صبحانه در تیفانی» را منتشر کرده بود، نام این نویسنده پس از انتشار این کتاب در سال ۱۹۶۵ بر سر زبان‌ها افتاد. کاپوتی در این کتاب با دقت یک ژورنالیست و شاعرانگی یک نویسنده داستان قتل چهار عضو یک خانواده، دستگیری قاتل‌ها، دادگاه و اعدام آن‌ها را به تصویر می‌کشد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گزارش اعتماد، سبک خلاقانه این اثر ادبی آنچنان که خود کاپوتی عنوان می‌کند «ناداستان» یا «ژورنالیسم جدید» است که مشخصه‌های آن پرداخت جزییات محور، تمرکز بر عناصر روانشناختی برای درک بیشتر شخصیت‌ها و موقعیت‌ها و استفاده از مونولوگ‌های درونی برای درک هر چه عمیق‌تر شخصیت‌هاست.

کاپوتی در حقیقت به دنبال نوع خاصی از ژورنالیسم بود که بتواند با گذر از محدودیت‌ها و ساختار‌های موجود به کنه حقایقی رسوخ کند که در ژورنالیسم معمول موردغفلت قرار می‌گیرند. ژورنالیسم جدید به نوعی با فضای امریکا در دهه ۱۹۶۰ و بحران‌هایی همچون جنگ سرد، جنگ ویتنام، مبارزه علیه تبعیض نژادی و ظهور پادفرهنگی هیپی و بوهمینیسم منطبق بود، فضایی که دیگر پذیرای چارچوب‌های از پیش تعیین شده نبود.

موفقیت جهانی این اثر باعث شکل‌گیری ناداستان جنایی در امریکا و دیگر کشور‌ها شد. کاپوتی شش سال از عمرش را صرف نوشتن این اثر کرد و به مدت پنج سال با دو قاتل شناخته شده پری اسمیت و ریچارد هیکاک نامه‌نگاری داشت و بار‌ها پس از صدور حکم اعدام با آن‌ها مصاحبه کرد. او در مورد روند طولانی و طاقت‌فرسای نگارش این داستان چنین می‌گوید: «کسی هرگز نخواهد فهمید» «در کمال خونسردی» چه چیزی را از من بیرون کشید. این کتاب تا مغز استخوانم را تراشید. نزدیک بود مرا بکشد. فکر می‌کنم به نوعی مرا کشت.

عجیب نیست که پس از انتشار این کتاب که محبوبیتی جهانی برای نویسنده‌اش داشت، کاپوتی دیگر به سمت خلق اثری با سبک مشابه نرفت. دستیار تحقیقاتی او در نوشتن این اثر دوست نویسنده‌اش هارپر لی بود که درست در سال‌های شروع این پروژه جایزه پولیتزر را برای نگارش «کشتن مرغ مقلد» برده بود. قتل در سال ۱۹۵۹ و در هلوکامب اتفاق می‌افتد، منطقه‌ای دورافتاده در کانزاس غربی که خانواده متمول و محبوب کلاتر را در خود جای داده بود.

آقای کلاتر، پدر خانواده مردی است مهربان و خیرخواه که با هیچ‌کس کوچک‌ترین دشمنی ندارد. باقی اعضای خانواده هم به همین میزان دوست‌داشتنی هستند. در مقابل دو قاتلی که در کمال خونسردی آقا و خانم کلاتر و دو فرزندشان را به قتل رسانده‌اند بی‌آنکه آن‌ها را بشناسند شخصیت‌هایی طرد شده هستند.

پری در پرداخت تمام و کمال نویسنده فردی تصویر می‌شود که از کودکی از سمت مادرش طرد شده، یکی از خواهرانش از او نفرتی آمیخته با وحشت دارد، دیگر خواهر و برادرانش به سرنوشت‌های غمبار و در عین حال تفکربرانگیزی دچار شده‌اند و دچار مشکلات روانی بسیاری است.

هیکاک هم‌بندی سابق پری و شریک جرم او با آنکه والدین خوبی دارد در اثر فقر و نوعی بی‌تفاوتی از جامعه جدا افتاده است. در چهار بخش روایت، که روز قتل، فرار قاتل‌ها و آغاز رسیدگی به پرونده، دستگیری قاتلان و محاکمه و مجازات را تشریح می‌کند، کاپوتی تعلیق را فدای تحلیل روانشناختی می‌کند و از همان ابتدای داستان قاتل‌ها را وارد روایت می‌کند. با اینکه این اثر با نقد‌های مثبت بسیاری مواجه شد، شماری از منتقدان باور داشتند نویسنده برخلاف تعهد ژورنالیستی مورد انتظار در بخش‌هایی از روایت سوگیری‌های مشخصی دارد و یکی، دو صحنه کتاب هم هرگز اتفاق نیفتاده‌اند.

برخی از این منتقدان شباهت‌های بیوگرافیک زندگی کاپوتی با اسمیت (هر دوی آن‌ها مادران‌شان را در کودکی از دست داده بودند و هر دو در نوجوانی مدرسه را ترک کرده بودند) را عامل نزدیکی نویسنده به او دانسته‌اند که منجر به تمرکز بیش از حد کتاب به اسمیت شده است.

کارکرد پرداخت روانشناختی

در ابتدا به نظر می‌رسد واکاوی روانشناختی کودکی اسمیت و هیکاک و رابطه آن‌ها با خانواده‌شان برای روشن شدن دلیل و انگیزه اصلی قتل‌هاست. اما کتاب هرگز به جواب روشنی در این باره نمی‌رسد. وقتی بازپرس پرونده پس از ماه‌ها تحقیق و تحلیل عاقبت شرح قتل‌ها را از زبان قاتل‌ها می‌شنود، نمی‌تواند باور کند همه چیز به این سادگی انجام شده باشد و این دو جوان با پنجاه دلار در جیب، یک رادیو و چهار قتل، خانه کلاتر‌ها را ترک کرده باشند؛ او به دنبال چیزی پیچیده‌تر و معنادارتر است که بتواند علت مرگ فجیع خانواده شریف کلاتر را توجیه کند، چیزی که هرگز به آن دست نمی‌یابد.

او که به دنبال پیدا کردن «جانور‌های پنهان» بوده، هیولا‌های خونخواری که بتوانند بار سنگین جنایت را به تنهایی به دوش بکشند و «انسان» را تبرئه کنند با دو مردی مواجه می‌شود که سال‌ها پیش از وقوع قتل‌ها، دستگیری و مجازات از چرخه حیات خارج شده‌اند. تک‌افتادگی و انزوایی که در نتیجه به حاشیه رانده شدن اسمیت و هیکاک بر زندگی‌شان سایه انداخته به اضافه تلاش‌های ناموفق آن‌ها برای ایجاد صمیمیت با آدم‌های دور و برشان اولی را تبدیل به فردی خیالپرداز کرده و دومی را تبدیل به فردی لاف‌زن و پرمدعا.

وجه مشترک هر دوی آنها، چیزی که حتی پس از وقوع قتل‌ها و تا لحظه دستگیری این دو را کنار هم نگه می‌دارد، خارج از بازی بودن و تنفر حاصل از انزوای اجباری است. کارکرد اصلی تمرکز بر مسائل روانشناختی در این کتاب در حقیقت انعکاس تصویری واقعی از دو انسان است، نه از دو قاتل بالفطره؛ آنچنان که مرز بین خیر و شر مخدوش می‌شود و حتی مفاهیمی همچون عدالت و مجازات هم زیر سوال می‌روند؛ اما تمرکز روانشناختی کاپوتی به دو قاتل ختم نمی‌شود.

چهار قربانی قتل، کارآگاه، بازپرس پرونده، خانواده اسمیت و هیکاک و حتی وکلای پرونده هم از این منظر تشریح می‌شوند تا مخاطب بتواند تمام این افراد را خارج از نقش مرزبندی شده آن‌ها به عنوان قربانی، مجری قانون و وابستگان قاتل ببیند. چنین پرداختی بیش از هر چیز قطعیت و سیاه و سفید دیدن جنایت را کنار می‌زند و درک و دریافت عمیق‌تری را برای خواننده ممکن می‌سازد.

قربانی‌های رویای امریکایی

کلاتر‌ها که محبوب‌ترین خانواده هلوکامب هستند و رفتار بسیار خوبی نه تنها با همسایه‌ها و همشهری‌های خود که با کارگرهای‌شان دارند، قربانی فجیع‌ترین قتل منطقه می‌شوند. آقای هرب کلاتر، پدر خانواده و تجسم رویای امریکایی تمام عمر برای رسیدن به جایگاه یک مزرعه‌دار ثروتمند به سختی کار کرده است.

از طرف دیگر پری و هیکاک قربانی جامعه‌ای هستند که چنان شیفته رویای امریکایی و حرکت به سمت جامعه سرمایه‌داری است که نمی‌تواند سرخوردگی‌های ناشی از شکست‌های متوالی نسل جوانی را ببیند که قدرت تغییر عناصر تعیین‌کننده‌ای همچون خانواده، فقر و تبعیض‌های ریز و درشت را نداشته‌اند.

از این منظر قتل خانواده کلاتر مرگ رویای امریکایی است، مرگ شش قربانی که جامعه سرمایه‌داری امریکایی تنها چهار نفرشان را به رسمیت می‌شناسد. شوکی که بر جامعه در نتیجه این قتل‌ها وارد می‌شود نیز به نوعی برآمده از زوال رویای امریکایی و اعتماد تزلزل‌ناپذیر به اصول آن است، چراکه مشخص می‌شود این رویای شیرین قدرت دفاع از قهرمان‌هایش را ندارد و توسط ارزش‌ها و باور‌های خودش بلعیده می‌شود.

کاپوتی در مخالفت با آن‌هایی که این اثر را داستانی جنایی می‌دانند آن را داستان یک شهر می‌داند. به این ترتیب قتل کلاتر‌ها نه جنایتی شخصی که مساله‌ای جمعی است با ریشه‌ها و پیامد‌های جمعی که تاثیر آن بر جامعه نوعی ترس و بی‌اعتمادی است. حتی دستگیری مسببان قتل و مجازات آن‌ها هم نمی‌تواند سایه سنگین این تزلزل و بی‌اعتمادی را از روی شهر و مردمانش بردارد و آن‌ها را به زندگی امن و پیش‌بینی‌پذیر سابق برگرداند. آن‌ها هرگز دیگر بدون قفل کردن درهای‌شان نخواهند خوابید.

منبع: فرارو

کلیدواژه: کتاب قیمت طلا و ارز قیمت موبایل رویای امریکایی دو قاتل قاتل ها قتل ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۹۷۹۷۰۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چشم انتظاری تاریخ بر بالین ریسباف پیر؛ رویای اصفهان تعبیر می‌شود

خبرگزاری مهر؛ گروه استان‌ها- مریم یاوری: کارخانه ریسباف، نامی آشنا در صنعت نساجی اصفهان است، شاید این کارخانه را بتوان تنها بازمانده ۹ کارخانه بنام ریسندگی در اصفهان نامید.

«بافناز» مدت‌هاست که برای همیشه از صفحه میراث صنعتی استان پاک شده است، از «صنایع پشم» که رو به روی کارخانه ریسباف قرار دادشت تنها یک سردر و کوشک میانی باقی مانده است، «نختاب» حفظ اما تغییر کاربری یافت و در این میان، حفظ ریسباف به دلیل باقی ماندن تمام قسمت‌هایش و اهمیت سبک معماری و قرارگیری آن در محور تاریخی فرهنگی چهارباغ باری سنگین بر دوش مسؤولان گذاشت.

ثبت ملی ریسباف در سال ۸۱

کارخانه ریسباف دومین کارخانه ریسندگی اصفهان، که در سال ۱۳۱۱ با مشارکت جمعی از سرمایه‌داران در اصفهان راه‌اندازی شد. این اثر در تاریخ ۸ مرداد ۱۳۸۱ با شماره ثبت ۶۰۱۸ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده و با این اقدام از گزند دست‌درازی شهرسازان به دور ماند، از دولت دهم تاکنون تعیین تکلیف این کارخانه روی زمین مانده و برای آن تصمیم جدی گرفته نشده بود.

برخی دلیل این تأخیر در تحقق برنامه‌ها را «تعلق سرمایه مالی کارخانه ریسباف به سهامداران بانک ملی» می‌دانند اما این موضوع حل نشدنی نبوده که یک بنای تاریخی خاص را این همه سال معطل بگذارد، هر چند در آذر سال گذشته ریسباف بطور رسمی به اداره کل میراث فرهنگی اصفهان تحویل داده شد.

ترکیبی از معماری ایرانی و آلمانی در ساخت ریسباف

طراحی کارخانه ریسباف توسط استاد معماری به‌نام «معتمدی» و زیر نظر مهندس آلمانی «ماکس شونمان» انجام شد که البته تأثیر مستقیم آثار پیتر بهرنز، معمار آلمانی، در معماری این کارخانه مشهود است. البته باید یادآور شد که کارخانه ریسباف با حمایت‌های حکمران اصفهان به نام «افشار» تأسیس شد که معتقد بود «دولت تاجر بدی است و دولت باید تسهیلات به‌وجود آورد و وسایل کار را حاضر کند و مردم باید با سرمایه‌های خود کارخانه ایجاد کرده و آن را اداره کنند» بر اساس سندهای برجا مانده از این شرکت سهامی، این حکمران عده‌ای تجار گمنام ولی سرمایه‌دار را تشویق کرد تا شرکت ریسندگی ریسباف را با «سرمایه ۵۰۰ هزار تومان» تأسیس کردند و به‌سرعت ماشین‌آلات آن را به‌وسیله برادران کورس از انگلستان خریدند.

این بنا از زیباترین کارخانه‌های دوران پهلوی اول در شهر اصفهان است که بخش بزرگی از ضلع غربیِ سایت این کارخانه، به ورودی و فضاهای اداری و خدماتی، و سایر جوانب به فضای انبار اختصاص دارد. همچنین فضاهای کارگاهی در میانه سایت، توسط این فضاهای پیرامونی احاطه شده و ضلع‌های شمالی و جنوبی کارخانه، دیواری بلند با نمایی ساده دارند. در میانه سایت، سالن‌های تولید، در سمت غرب سالن‌های تکمیل، در سمت شمال غربی و سالن رنگرزی در سمت جنوب شرقی، مکان‌یابی شده است.

برج تصفیه در ضلع شمالی مجموعه و دودکش کارخانه در ضلع شرقی (استعاره‌ای نوین از مناره‌های کهن که با بلندای خود، گونه‌ای نقش نمادین و نشانه شهری دارد)، از دیگر احجام تشکیل دهنده این مجموعه صنعتی است. فضاهای ورزشی و فضای شیرخوارگاه برای کودکان زنان شاغل از دیگر فضاهایی است که در سایت این کارخانه منظور شده امت متأسفانه موقعیت شیرخوارگاه مشخص نیست.

نسرین فقیه در کتاب «آغاز معماری صنعتی ایران»، کارخانه ریسباف را ترکیب موفق «مدل‌های گذشته و مضامین جدید» دانسته که با «نقش‌بندی‌های عمودی و نیز با القا تصویر کوهستان» به «تئاتر پولستیک» بسیار شبیه است که از نمونه‌های نحوه عطف معماران اکسپرسیونیست به طبیعت بود. او به استفاده از تلفیق معماری سنتی و بومی با مظاهر و تکنولوژی جدید به دست معمار و صنعتگر ایرانی، در بناهای کارخانه‌های اصفهان از جمله کارخانه ریسباف اشاره کرده و سردر این کارخانه را که به «کلیدهای اُرگ» شباهت دارد مانند کلیسای گرانتویک در اطراف کپنهاگ اثر «کلینت» می‌داند.

«ریسیاف» ۷۴ هزار متر مساحت دارد

شهرام امیری، سخنگوی سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان اصفهان به مهر گفت: خوشبختانه در کارخانه ریسباف اتفاقات خوبی در حال رخ دادن است.

وی با بیان اینکه به دنبال مصوبه هیأت وزیران مبنی بر واگذاری کارخانه ریسباف از سوی بانک ملی به میراث فرهنگی ۲۸ اسفند ماه سال ۱۴۰۲ توافقنامه‌ای بین اداره کل میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، معاونت عمرانی استانداری و شهرداری اصفهان منعقد شد، ادامه داد: بر اساس این توافق‌نامه شهرداری اصفهان مرمت و احیای کارخانه ریسباف را در دستور کار قرار داد.

سخنگوی سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان اصفهان با اشاره به اینکه در حال حاضر مطالعات احیای این کارخانه در حال انجام است، افزود: مستندسازی از شرایط آن تا قبل از واگذاری به شهرداری اصفهان نیز انجام شده است.

وی با بیان اینکه کارخانه ریسباف مجموعه‌ای بزرگ و دارای ۷۴ هزار متر مربع وسعت، ۵۸ هزار متر مربع زیربنا است، تصریح کرد: این کارخانه دارای ۶ سوله بزرگ، ساختمان اداری، ساختمان فروش و … است.

امیری با اشاره به اینکه بحث حقوقی کارخانه ریسباف در دولت در حال پیگیری است، ابراز کرد: حفظ حق و حقوق بانک ملی در این پروژه حفظ خواهد شد و از سویی نیز قرار است این مجموعه به عنوان موزه منطقه‌ای اصفهان معرفی خواهد شد.

وی با بیان اینکه بر اساس قانون همه استان‌های بزرگ از ۱۰ سال گذشته تاکنون باید موزه منطقه‌ای را راه‌اندازی می‌کردند، گفت: تاکنون تنها موزه منطقه‌ای در مشهد و در کنار کوه سنگی ایجاد شده است.

سخنگوی سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان اصفهان با اشاره به اینکه یکی از اهداف راه‌اندازی موزه منطقه‌ای در کارخانه ریسباف حفظ این بنا است، تصریح کرد: از سوی دیگر نیز این کارخانه ظرفیت بالایی برای تبدیل شدن به موزه دارد.

۱۵ هزار شیء تاریخی در اصفهان در انتظار راه‌اندازی موزه

وی با بیان اینکه در حال حاضر ۱۵ هزار شیء تاریخی در اداره کل میراث فرهنگی استان اصفهان موجود است، افزود: در صورت بازسازی این کارخانه این اشیا در معرض دید عموم قرار خواهند گرفت.

امیری ادامه داد: البته باید توجه داشت که با توجه به وسعت کارخانه ریسباف ایده‌های مختلفی از جمله موزه صنایع دستی، موزه کودک، موزه صنعت و … برای آن در نظر گرفته شده است، امکان تجمیع همه این ایده‌ها در این محل وجود دارد.

تخریب تا ۶۰ درصدی برخی از ساختمان‌های ریسباف

وی با تاکید بر اینکه در گام نخست نجات ریسباف را در دستور کار داریم، افزود: این کارخانه تاکنون نیز آسیب‌های زیادی دیده به گونه‌ای که در برخی از ساختمان‌های آن شاهد ۵۰ تا ۶۰ درصد تخریب هستیم.

سخنگوی سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی استان اصفهان با بیان اینکه برای احیا و بازسازی کارخانه ریسباف از همه دانشگاه‌های معتبر کشور و حتی بین‌المللی استفاده خواهیم کرد، ابراز کرد: این کارخانه قابلیت برگزاری مسابقه بین‌المللی برای دریافت ایده‌های خوب را نیز دارد.

امیری با تاکید بر اینکه همه طرح‌های در دستور کار برای احیا و بازسازی کارخانه ریسباف باید تائیدیه میراث فرهنگی را دریافت کند، اضافه کرد: در حال حاضر سوله‌ها به دلیل داشتن سقف شیروانی تا حدود ۸۰ درصد سالم هستند اما ساختمان‌های جانبی به ویژه در محوز جنوب در خیابان هفت دست آسیب جدی دیده است و یکسری از انبارها در قسمت شمال نیز خیلی آسیب دیده است.

وی با بیان اینکه حدود ۲۰ سال است که کارخانه ریسباف رها شده و این شرایط ناشی از همین رها سازی این مجموعه تاریخی است، ادامه داد: امیدواریم شهرداری هر چه زودتر عملیات احیا و مرمت را آغاز کند.

قرار بود کارخانه ریسباف در هفته فرهنگی اصفهان بازگشایی شود

علی قاسم‌زاده، شهردار اصفهان نیز در خصوص این موزه در جلسه‌ای با اعضای شورای شهر اصفهان گفته بود که این کارخانه در هفته فرهنگی اصفهان بازگشایی می‌شود.

او در این جلسه ادامه داد: با همکاری استانداری، شهرداری و اداره ارشاد تلاش می‌شود تا این مجموعه به میراث فرهنگی شهر و بزرگترین موزه شهر و حتی کشور تبدیل شود.

شهردار اصفهان گفته بود: همزمان با بهره‌برداری مرمت آن نیز انجام می‌شود تا در نهایت تبدیل به مکانی شود که جزو رؤیای شهر بوده است.

قاسم‌زاده با تاکید بر اینکه همه باید در کنار هم از هویت شهر دفاع کنیم، ادامه داد: در رمزگشایی تمدن صفویه یکی از رموز این بود که عالم، هنرمند و سیاست‌مدار زبان یکدیگر را فهمیدند اگر یکی از این سه ضلع نبود نقش جهان خلق نمی‌شد، در حال حاضر نیز اگر در اصفهان بخواهیم آثار هنری خلق کنیم باید کنار هم باشیم، ریسباف باید موزه ملی اصفهان شود، این اراده در دولت‌مردان شهر ایجاد شده، شما باید کمک کنید.

هر چند زمزمه‌هایی در خصوص احیا و مرمت کارخانه ریسباف به گوش می‌رسد اما تا اقدامی جدی و اجرایی برای احیای آن صورت نگیرد، باورمان نمی‌شود که ریسباف نجات یافته است.

کد خبر 6095911

دیگر خبرها

  • چشم انتظاری تاریخ بر بالین ریسباف پیر؛ رویای اصفهان تعبیر می‌شود
  • درمان جدید بیماری آلزایمر
  • شیرینی‌ها و شگفتی‌های کودکان به روایت یک دیدار
  • روایت مرحوم آیت‌الله نجفی تهرانی از زندگی اش
  • غول دوم در راه رویای غیرممکن ایران: قهرمان جهان!
  • پیشگیری از ابتلا به زوال عقل با خوردن این میوه خوشمزه
  • روایت شهید فاطمیون + فیلم
  • روایت خسروپناه از سجایای اخلاقی محمدرضا سنگری
  • رونمایی از کتاب «دنیای کسی را عوض کرده‌ای؟»
  • گلایه امری از لیگ برتر: جلوی رویای تیم‌ها را می‌گیرند!